سلام
داشتم پاورپوینت های شیمی عمومی رو آپلود میکردم بزارم اما مطابق اصل عدم قطعیت هایزنبرگ! سرعت اینترنت اینجا پایینه.
این شد که گفتم این تجزیه شعر در زنگ انشاء را بزارم برای خالی نبودن عریضه!
راستی این تجزیه چی داره که اینقدر خواهان داره!
تا یادم نرفته بگم ترم جدید شیمیستا از
16
شهریور آغازیدن می کند. لطفا قبل از آن ازییلاق تعطیلات کوچ کنید به قشلاق مطالعات
شعر را تجزیه می کردم در دفتر شیمی
علیرضا قزوه
بعد رفتم به سراغ چمدان های قدیمی
عکس های من و دلتنگی یاران صمیمی
روزهایی همه محبوس در انباری خانه
خاطراتی همه زندانی در دفتر سیمی
رفته بودم به چهل سالگی غربت بابا
با همان سوز که می گفت: خدایا تو کریمی
مشهد و عکس پدر، ضامن آهو و دل من
گریه هم پاک نکرد از دل من گرد یتیمی
تازه همسایه ی باران و خیابان شده بودیم
کاشی چاردهم، رو به روی کوی نسیمی
عشق را تجربه می کردم در ساعت انشاء
شعر را تجزیه می کردم در دفتر شیمی
نام هایی که نه در خاطره ماندند و نه در دل
ساعت جبر شد و غُرغُر استاد عظیمی
اردوی رامسر و گم شدنم در شب مجنون
رقص موسای عرب، خنده ی مسعود کریمی
این یکی هست ولی از همه ی شهر بریده
آن یکی را سرطان کشت، سلامی...نه، سلیمی
این یکی عشق هدایت داشت با عشق فرانسه
آن یکی قصّه نویسی شد در حدّ حکیمی
آن یکی پنجره ای واکرد از غربت فکّه
این یکی ماند، گرفتندش در خانه ی تیمی
این یکی باز منم شاعر دلتنگی یاران
این یکی باز منم در چمدان های قدیمی
اینم شاعرش!