ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
سلام
ایام امتحانات است و اضطرابات و استراسات
گفتم بد نیست دور هم چند تا حکایت بخونیم برای رفع خستگی و باز چن تا نقطه
روزی تاجری از حکیمی تقاضای پول کرد تا تجارت نیمه کاره ی خود را کامل کند.مرد تاجر گفت:"من در این دهکده خانه ای بزرگ دارم که زن و فرزندانم در آن ساکن هستند این خانه را به گرو،نزد شما می گذارم.بنابراین می بینید که من حتما برمی گردم و قرض تان را پس خواهم داد."
حکیم به شاگردانش گفت: هر کسی می تواند مبلغی برای این تاجر کنار بگذارد تا او مشکلش حل شود.چون هیچ کس به تاجر اعتماد نداشت حکیم ضامن شد تا مبلغ را به او قرض دهند.
ماه ها گذشت و هیچ نشانی از تاجر پیدا نشد.مردم دهکده به سراغ حکیم آمدند و پول خود را تقاضا کردند.حکیم نیز به تدریج قرض مردم را شخصا پرداخت می کرد.
یک سال دیگر مسافری خبر آورد که تاجر همه را فریب داده و در سرزمین های دور برای خود تجارتی مستقل
برپا ساخته است،و هر جا می نشیند می گوید که حکیم را فریب داده است.شاگردان مدرسه از شنیدن این خبر به خشم آمدند و نزد حکیم شتافتند و به او گفتند:او از حسن نیت و اعتماد شما سوءاستفاده کرد.وقت آن فرا رسیده که زن و فرزندانش را از منزلش بیرون کنید.
حکیم لبخندی زد و گفت:"زن و فرزندان او گناهی ندارند و مامن و ماوایی جز این خانه ندارند این دوست تاجر ما می دانست که خانه و خانواده ی خود را به چه کسی بسپارد.
ببینید معرفت و خردمندی چقدر اعتبار دارد که حتی فریبکاران هم به آن اعتماد می کنند،اکنون شما از من می خواهید این اعتبار و اطمینان را به خاطر یه تلافی کودکانه از دست بدهم،امکان ندارد.
http://gach4u.mihanblog.com/post/39
در طول زندگی، خیلی وقتها آدمهایی میآیند که از اعتمادمان سوءاستفاده میکنند و این مسئله عمیقاً احساسات ما را جریحهدار میکند و این اعتماد کردن دوباره به بقیه آدمها را برایمان سخت میکند.
لطفا ورق بزنید!!!!!!!!!!!!!!1
یاد چند وقت پیش افتادم که چه طوری با احساساتی بودنم، موجب خنده ی همکارانم شده بودم. اینجا می نویسم شاید برای شما مفید باشد.
خانمی اومد محل کارمون . رفت اتاق همکارم.
بعد همون همکارم اومد گفت: فلانی خانمی اومده میگه زن بدبختی هستم . چند تا کتاب دانشگاهی برای دخترش لازم داره.
رفتم اتاق همکارم. دیدم خانمی با سر و ضع مرتب و آراسته نشسته. بعد که من رو دید، گفت: خانم من زن بدبختی هستم .چند تا کتاب برای دخترم لازم دارم،تابلو اینجا رو دیدم ،گفتم شاید اینجا این کتاب ها باشه. پول خرید کتاب رو ندارم.شوهرم در حادثه ی رانندگی فوت شده. چهار تا دختر دارم.پسرم هم خودکشی کرد.نان آور خونه هستم تو خونه ها کارگری می کنم .این لباس ها رو هم جاهایی که کار می کنم به من دادن. اگه شما هم کارگر لازم داشتین حاضرم بیام خونه تون کار کنم. بچه هام گرسنه هستند.حتی پتو هم نداریم. دو نفر،دو نفر زیر یک پتو می خوابیم.
خانم همینجوری ماجرای زندگیش رو تعریف می کرد من هم تند و تند اشک هام سرازیر می شد. همکارم هم دستمال کاغذی به من میداد.(مثل سریال های طنز)
از کتابخانه سؤال کردم ،کتاب ها رو نداشتند. گفتم : اینجا کتاب ها رو نداره ،پول کتاب ها رو میدم برو از کتابفروشی دانشگاه بگیر. همکارم گفت نصفش رو من میدم ،شما نصفش رو بدین .پول کتاب ها رو دادیم.
بعد گفتم: ما تو خونه پتو زیاد داریم ،فردا میارم، بیاین ببرین.
به مناسبت های مختلف به شوهر جون پتو کادو داده بودند.شب به شوهرجون گفتم: سه تا از پتوها رو بذار صندوق عقب ماشین! می خوام ببرم سرکار، بدم به یه آدم بدبخت. شوهر جون هم استقبال کرد و سه تخته پتوی نو رو گذاشت داخل ماشین.
فردای اون روز دیدم خانمه بچه به بغل اومده برای پتوها .گفتم: شما که گفتین بچه هام بزرگ اند.گفت خواهرزاده ام است.پدرش معتاده با مادرش زندگی می کنه.بازهم پولی دادیم دست بچه.پتوها رو برد.
کمی شک کردم.
بعد از اون روز دیدم خانمی اومده تکدی گری. شبیه همین خانم بود.بعد دیدم زن ها به محل کار ما میان گدایی.به نگهبان دم در گفتم که چرا زن ها برای گدایی میان اینجا؟گفت کسی نیومده. گفتم مثلاً همون خانمی که بامشخصات... امروز اومده بود.
گفت :با شما کار داشته .
بعد که پیگیری کردیم،فهمیدیم که اون خانم اولی اسم من و همکارم رو زمانی که با هم صحبت می کردیم یاد گرفته و با اظهار آشنایی ما داخل میومدن.
تا مدت ها همکارم به گریه های من می خندید .می گفت:چقدر راحت حرف های اون زن رو باور کردین! همون روز مادرم زنگ زد گفت زنگ زدم اتاقت نبودی .گفتم رفته بودم پتوها رو بدم به یه آدم بدبخت.مادرم هم وقتی فهمید سه تخته پتوی نو رو بخشیدم کلی بد و بیراه نثارم کرد.گفت:این آدم ها کلاهبردارن.
بعداً که فهمیدم مادرم درست حدس زده. جرأت نکردم حقیقت رو بهش بگم.
حالا جالبه وقتی این ماجرا رو برای شوهر جون تعریف کردم.ایشان هم گفتند دقیقاً همین ماجرا هم برای ما پیش اومده. سیصد هزار تومان داده بودند.بعد گفت که همون آقا مکرراً میومد .گفتم : تشریف ببرین کمیته امداد!
http://z-z2.blogfa.com/post-123.aspx
حرفهایی هست نه از جنس گفتن
نه از جنس شنیده شدن
نه از جنس لمس شدن
نه از جنس دیدن
نه گفتنی است نه شنیدنی و نه قابل لمس نه قابل حس نه قابل دیدن
حرفایی هست از جنس سکوت
....
یا حق
سلام
میدونم الکیه من که نگفتم به این چیزا اعتقاد دارم
باور کنید هویجوری گفتم!
ما خودمونم با کلاسیم اُه... چه خودمونو تحویل میگیرم
خاکی باش! مثل فلزات قلیایی خاکی!!
آشنا جونم چه حوصله ای داری هاااا.من نمیدونستم فلز ماه تولدم رو . بابا اینا همش الکیه . باور نکن. ولی یه چیزش درسته ، اونم اینه که اسم فلزمون با کلاسه... خوب شد آهن و مس و آلمینیوم نشد
سلام
1. میدونم علمی نیست کلا هیچی نیست فقط واسه خنده میخونم من اصلا به این چیزا اعتقاد ندارم چون این طوری بجز 12 شخصیت نداشتیم!!
2.
3. منظورم شخص خاصی نبود بازم قصدم تفکیک بود! میخواستم بگم که هر کس خودش چجوری از اون استفاده میکنه
"یا علی"
سلام
اگر یکم دیگه تلاش کنید میتونید یک سری اوربیتال های d بخرید البته اگر تورم بزاره!!!
و بعدش میتونید وارد دنیای عناصر واسطه بشید
البته خیلی بعیده که یک سعی ده بتونه انطوری الکترون بچینه
یا حق
سلام
حق با شماست
منظور منم این نبود که کلا همه چیزو به خدا بزاریمو خودمون دست روی دست بزاریم... جمله ی اینشتین رو واسه همین گفتم...
بی دلیل نیست که میگن دروغ جزو گناهان کبیرست!
اینم بگم که خانومها شدیدا قدرتمندن... خیلی بیشتر از اون چیزی که بشه تصور کرد اما این بستگی به اون شخص خاص داره که چطوری از این قدرت استفاده کنه؛+ یا - !
تا حالا این طالع بینی هارو خوندین!!؟؟ فلز ماه تولد من اورانیومه
سلام
اول آنکه طالع بینی علمی نیست تازه اگر حرف شما درست باشه که نیست !!!
شما همون اورانیوم غنی نشده اید پس باید بگردید دنبال سانتریفوژ تا کمی غنی بشید (فقط جهت مزاح بود)
اگر هم فلز باشید قوق قوق اش جزو شبه فلز باشید اونم با ارفاقات و بردن روی نمودار!!
دوم آن ببخشید این که!!!:
دروغ بده بده بده همین
سوما اینجا مخاطب خاص نداریم همه عام ان
و آخر اینکه ...
و بعد از آخر اینکه همیشه حق با علی است
یا علی
سلامی دوباره
دروغ مثل آب میمونه زود دستای آدم خالی میشه؛ به قول جناب پدر : آفتاب هیچ وقت پشت ابر نمیمونه! آدم دروغ گو دیر یا زود دستش رو میشه، مهم اینه که ما بسپاریمش به خدا...
.....
یا حق
سلام
هر کسی وظیفه داره به هر شکلی که مناسب می بینه با دروغ مقابله کنه اول با صیقل دادن روح خودش با راستی و دوم با کناره گیری کردن از دروغگو و سوم با رسوا کردن آن دروغ البته حساب حرف دروغ با ادم دروغگو جداس هرگز نباید به شخصیت افراد توهین بشه حتی اگر آدم دروغ گو یی باشه.
مبنای هر چیزی که دروغ باشد آخرش ویرانی است.
البته اینا نظر منه شایدم در آینده فهمیدم اشتباهه فکر میکنم اینقدر جسارت داشته باشم آن زمان اشتباه خودم رو بپذیرم
پس فقط به خدا سپردن تکلیف انسانها نیست امر به معروف و نهی از منکر هم یکی از واجبات دین ماست. و چه منکری بزرگتر و خانه براندازتر از دروغ
یا علی
سلام
شکافت اوربیتال d هستش!!؟؟
هیچی فقط من داشتم کم کم به لایه ها و ترازهای پایدارتر پایینی میرسیدم اما با اهمال کاری یه مرحله بر انگیخته شدم اومدم تو لایه بالاتر البته بر عکس
بعد اینکه جمله هرو یادم اومد
یه جمله از جناب اینشتین هست که میگه: دنیا جای بدی برای زندگیه! نه به خاطر آدمای شرور، بلکه بخاطر اونایی که این چیزارو میبینن و کاری برای اون انجام نمیدن...(یهو جرقه زد)
چیزایی تو زندگیه
آدم هست که در اصل نیست فق این ماییم که اونا رو بزرگ میکنیم،پس جدی نگیرید آقای قاسمی حرفای من فقط شوخیه و ""مزاح""
یا علی
سلام
همیشه فکر میکردم دخترا جزو نافلزات باشند نه فلزات واسطه !!!!
یعنی تا حالا درست فکر نمیکردم
یا حق
از خانوم آشنا خواهشمندیم اگر ممکنه کمی موضوع رو بیشتر بشکافن جهت حلاجی
خیلی جالب بودن. من از دروغ متنفرم و اینقدر بدم میاد از بچه ای که دروغ بگه دیگه چه برسه به ادم بزرگا... توجه کردین که بعضیا وقتی دروغ میگن از چشماشون مشخصه که دارن دروغ میگن؟ من اکثرا تشخیص دادم .به روم نمیارم ولی طرف بعدا خودش ضایع میشه . ولی اعتماد از دست رفته خیلی دیر برمی گرده...
سلام
هر روز اعتماد کردن به آدما سخت و سختر میشه.
درسته چشمای آدما راستشو میگن اما دروغ حتی چشامونو هم فریب میده
دروغگوهای حرفه ای دروغ رو درست مانند راست میگن که حتی چشاشونوم باور میکنن
یا حق
salam bebakhshid k injoory pingilish minevisam in kiborde parsi nadare!
aval az hame emrooz vaistadam ta az shoma ozr khahi konam ama nashod...saAdat nadastam shoma ro bebinam
ba tamame vojod omivaram mano bebakhshid... azab vejdane shadid gereftam...
alan hame fekr mikonan oon shakhs manam aslan fekr konan...
ostad, b del nagirid, kheili oghat in etefagha miofte k neishe karish kard... man hamise migoftam b ghol inshtain bayad dar moghabele badi istad va oon kasi k inkaro nemikone az oon shakhs badtare... hala ein loghatesho yadam nist ama alan b in natije residam k nemishe afrad ro avaz kard... sharayete zendegi adama ro az asle khodeshoon door mikone, albate khode adama baese in kar mishan....
az cheshmaye adama hame chiz b vozooh moshakhase... cheshma chizi ro penhan neikonan... omidvaram dige cheshmatoon gheir az omido sadi chize digeii ro neshoon nade...
baratoon arezooye salamati daram
ya ali
...