ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
سلام
آنچه در ذیل می خوانید خاطره اولین و دومین دیدار من از دانشکده فنی است. امید که فنی جدید در روایت آثار علمی برایتان هویدا گردد!
از آخرین دیدار من از بهارستان مجلس نشینان سه سالی می گذشت. بافت قدیمی همراه با تکاپوی زندگی در حرکت به سمت دانشکده فنی، انسان را مبهوت می کند. حتی برای منی که از تجمع انبوه موتورسواران این منطقه همیشه وحشت داشتم!
خوبی این مسیر این بود و این است که ..... که از ابتدا تا انتها نیازی به تعویض وسیله نقلیه عمومی نیست آنهم در آن فضاهای غیر قابل تعریض .
بعد از حساب کردن کرایه مان توسط خودمان ( البته در بار دوم تشرف این عمل توسط فرد خیری! از جنس دانشجو! انجام شد) از درب برادران وارد وادی مقدس فنی شدم از نگاهبان مسول کنترل رفت و آمدها و شاید تذکرات، در مورد موقعیت آز تجزیه پرسیدم و او آدرس زیرزمین ساختمان شماره 3 را به من داد. زیر زمینی که ورودی آن از داخل ساختمان نیست و برای خودش ورودی مستقلی دارد منتها فقط در ورای آن، آن ساختمان واقع است گویا ابتدا ساختمان را ساخته اند و سپس زیر زمینش را کنده اند.
عده ای از دانشجویان که گویا مهندس بودند با چهره ای کمی نگران و کمی بیشتر از کمی شیطان، بر روی پله ها، سخت در حال مغالطه بودند و از صحبت ایشان بوی تشکیک در تشکیل به مشام می رسید و عده شان کم نبود.
از سر دسته شان پرسیدم آز تجزیه کجاست آنچنان جا خورد که من نیز همراه او تکان خوردم نگاهی کرد که آدمی به یک گناهکار غریبه نیز نمی اندازد! بانویی بود در آن محل و مرا به اتاقی رهنمون گشت که مملو بود از دانشجویانی که در پی یافتن پی پت و پیست در حال نبرد بودند و مسوولی بود در آنجا ایستاده و استادی نشسته و از او پرسیدم آزمایشگاه تجزیه دستگاهی کجاست؟ او با نگاهی بس عمیق تر از نگاه آن پسرک مرا نگریست و ابتدا فرمود آز تجزززززیه را میگویی و من تا آن زمان جاهل به اختصار بودم که عادت دانشجو جماعت است و البته خودمان نیز آن زمانها همین گونه بودیم و البته خیلی غلیظتر حتی گاهی به جای نام کامل یا اختصار درس از نام با مسمای استاد درس یا آزمایشگاه با شیوه ای خاص بهره می گرفتیم که قادر به بیان آن در این مجال نیستم!
کارشناس عزیز مرا به زیرزمین کتابخانه آدرس فرمود و منِ سرگشته را از آن سرزمین شماره ها نجات فرمود!
وارد کتابخانه که می شوید میز تحریر است و عاشقان درس و هیچ کس نمی دانست که آنجا را زیر زمینی است. این یکی را خودم یافتم، وارد آز تجزیه شدم استادی در خلوت با طماءنینه مشغول هدایت دانشجویی از جنس پسر بود که حضور من آن خلوت همایون را بهم زد در ابتدا فکر ایشان این بود که من برای درس خواندن آمده ام اما بعد از بیان این () موضوع که همکارشان هستم مرا با مصافحه ای گرم نمود و با شتاب در پی یافتن کارشناس یا مسوول یا مقام آزمایشگاه برآمد و هدایت آن جوان را به وقتی دیگر موکول کرد. چون آنتن مبارک مخابرات عزیز در آن مکان به خاطر پرتوهای آلفای روشنفکران طبقه بالا در رفت و آمد بود، استاد به روی زمین رفت تا او را به کمک امواج بیابد تا کارشناس آن آزمایشگاه به من نا آشنا درس آشنایی بدهد. افسوس که همراه ایشان راز خاموشی به همراه داشت و تلاش های استاد فرجامی نداشت.
گشتی در آزمایشگاه زدم و دستگاههایی را دیدم بس گرانسنگ و پر ارزش افسوص که همگی مهر خاموشس داشتند نه برای آن زمان بلکه از مدتها پیش.
دستگاه محترم GC در انتظار پیوند قلب روبروی دستگاه HPLC در دو سکوی مقابل هم به زبان دستگاهی گفتمان میکردند و گوشی بس شنوا میخواست تا نجوای آنها را بشنود!! و مرا همچین گوشی بود!!!!!!!!!!!!!!!!!11
از خاکی که بر دوش شیشه های حلال و جدا بودن قطعات دستگاه میمون HPLC بود می شد حدس زد که یا از آن استفاده نشده و یا اگر استفاده ای داشته قبل از ورود اصحاب کهف به غار صورت پذیرفته است.
دستگاه جذب اتمی با دودکش مخصوص با هیبتی مهیب در حد واسط آن دو دستگاه قرار داشت و از روی دوده های داشته و نداشته ی آن می شد فهمید که از این دستگاه سالیانی است که استفاده نشده است.
دستگاه اسپکتروفتومتری را با اجازه خودم روشن فرمودم! و هر چه در چنته داشتم بکار بستم تا اتصال کامپیوتر قدیمی با ویندوز 98 اش را با دستگاه ورین برقرار کنم اما شکست سنگینی خوردم و جالب آنجاست که در جلسه دوم آشنای مان با آن وسیله محترم ، این اتصال بدون هیچ دخالتی فورا برقرار شد! و من هنوز در پی علت آن شکست اول در تجربیات گذشته ام و گاه لابه لای جزوه ها و ورک شاپ ها می گردم.
در جلسه حضور دوم در آزمایشگاه همراهی با دوستان از نقطه شکوه این مزیت را داشت که دیگر از بهارستان تا دانشکده دست به جیب نشدیم! ( و کاش می شدیم!) یکی از دوستان پیغام نیامدن داده بودند و ما نیز اطاعت کردیم صد البته که چاره ای نیز نبود!
و سه تاشان به موقع رسیدن و در پی یافتن پاسخ سوالات امتحان ، سخت تکاپو می کردند حتی برای آن دو نفر هم که دیرتر رسیدند آنقدر سنگ تمام گذاشتند که یکی شان برای جلوگیری از اتلاف وقت از تقدیم برگه خودش به یکی از ایشان دریغ نکرد!
محلول سازی هایمان کماکان آنقدر طول می کشد که فرصتی برای توضیحات و نتیجه گیری نهایی یک آزمایش دستگاهی وجود نداشته باشد البته عدم وجود سبز برموکروزول هم مزید بر علت بود همو که برای رویت نقطه ایزوبستیک قول همکاری به من داده بود.
منحنی کالیبراسیون آهن – فنانترولین هم چندان رضایت بخش نبود تا تست اولیه کار نانو را شروع کنیم و از همه مهمتر فرار گریزپای عقربه های عجول ساعت بود که می رفت به 19 برسد و یکی ا ز دیر آمدگان صحبت از دماوند کرد که پشت من به لرزه در آمد و به خاطر او و فشار دوستش که گاه بالا و گاه می افتاد ناچار سروته صحبتها را بهم آوردم که سند ضبط شده ی آن نیز موجود می باشد!
و به درگاه خروجی به همراه دو همراه حمله ور شدیم در حالی که () از هوا سوز می بارید آنچنان که مرا مجبور کرد رفیق نیمه راه همراهان شوم!
با لطافت نگهبان درب ماشین رو و آژانسی که 10 دقیقه اش برابر 40 دقیقه من بود و به برکت ترافیک شب عید ساعت 21 به مقصد رسیدم در حالی که نگران دماوندی های کلاس و همراهان خود بودم و هنوز نیز خبری از سلامتی ایشان به من نرسیده است.
تصمیم گرفتم چهارشنبه آخر سال بخاطر مراسم خاص خودش کلاس را ملغی اعلام کنم باشد که جبران سیاهی آن شب سرد به سفیدی بگراید
یا حق
سلام مجدد
استاد اگر گفتن جمله ی آخرتون به خاطر اینه که ما تا این ترم دنبال این قضیه نبودیم وحالا با بیان این مسئله تو وبتون یادش افتادیم و شاید بگین جوگیر شدیم اینطور نیست چون ما تازه این ترم توسط دکتر دادگر متوجه شدیم که همچین دستگاه هایی هم وجود داره
سلام
امیدوارم اینطور نباشد و آنطوری باشد که شما می گویید و من نمی دانم آن طور دقیقا چطوری است!!!
بهر حال بیشترین کمک از دست شما بر می آید و اصرار و ابرارم اگر از راه اصولی و حق خواهی باشد حتما به ثمر خواهد نشست فعلا قبل از دست زدن به دستگاهها باید نوع قراردادها و اجزاء تحویلی آن کاملا مشخص شود که فعلا در هاله ای از ابهام قرار دارد!
مثلا از هر کس پرسیدم نمی دانست ستون GC کجاست؟ آیا دستگاه بدون ستون تحویل داده شده؟ تحویل گیرنده چه کسی بوده است؟ تحویل دهنده کدام شرکت بوده است؟ آیا دستگاه راه اندازی شده یا خیر؟
معمولا در قرارداد این مسایل ذکر شده و مدتی که شرکت فروشنده ضمانت کرده تا کلیه ایرادهای احتمالی دستگاه را در اسرع وقت رفع نماید؟
یا حق
سلام استاد خسته نباشید
ما تا جایی که دستمون برسه سعی می کنیم لطفاً اگر کار دیگه ای از ما دانشجوها به جز پیگیری ساخته اس لطف کنید از طریق این مکان به ما اطلاع رسانی فرمایید ما هر کاری از دستمون بر بیاد دریغ نمیکنیم.
راستی اگر دوره های آموزششون هم برگزار بشه که دیگه عالیه قیمتش هم مهم نیست همین که مکانش توی دانشکده ی خودمون باشه خیلی با ارزشه.
سلام
به موقع بهتون اطلاع خواهم داد امیدوارم بشود روی کمک شما دانشجویان احساسی!!!!! حساب کرد.
یا حق
درود بر شما استاد
استاد اذن بفرمایند تا آخرین قطره خون پای همکاری هستیم
بدرود استادجونم
سلام
از اینکه می بینم از آن سرمای طاقت فرسا جان به سلامت بدر برده اید و حتی حاضر نشدید با موتور دوست عزیزتان صحنه را ترک کنید بسیار خوشحالم.
روی همکاری شما حساب ویژه ی ارزی باز کرده ام . امیدوارم هنوزم برای خشک کردن سل (کووت) های دستگاه اسپکتروفتومتری (UV) آماده باشید.
و در آخر اینکه این هفته به مراسم شکوه انگیز! چهارشنبه سوزی تان برسید لازم نیست دیگر گارد حمله بگیرید.
امیدوارم همواره سلامت و سرحال باشید
یا حق
سلام
بله استاد قبلاْ وصف حال دو دستگاه عزیز HPLC و GC را از دکتر دادگر شنیده بودیم که ایشان چقدر زحمت کشیده اند و دستور خرید این دستگاه ها را داده اند و تا مدتی که در فنی بودیم خودشان هوای این دستگاه ها را داشته اند اما حالا که از فنی دوریم چقدر نگران حالشان هستیم!
دوره های آموزشی این روش ها مثل اینکه خیلی ارزشمند است و کار آمد.
فکر کنم استاد دادگر بتونن یکی از کمک های بزرگ در راه رسیدن به این هدف عالی باشن.
موفق باشید
سلام
ان شاء الله به زودی زود با همکاری دوستان این دستگاهها راه بیوفته و با تشویق شما عزیزان دوره های آموزش عملی و تکنیک های کار با این دستگاهها را برگزار کنیم.
شماها نیز میتوانید کمک های بزرگتری در این زمینه داشته باشید به شرط آنکه خودتان بخواهید.
یا علی مدد
سلام و عصر بخیر به تمام شیمیست های محترم.آقای دکتر درسته با زحمت و کمی غریب گونه به آزمایشگاه فنی رسیدید ولی امید داریم مگه به دست شما 2تا از این دستگاه ها راه بیفته.کلا خیلی ها دوست ندارن وسایل کار کنه.فقط یه دکوری میخوان که ازش عکس بندازن بزارن رو سایت. ایشالله روزی که قلب این دستگاه های پرکاربرد دوباره بتپه
سلام
چرا حالا فقط دو تا!!
اون سومی چه گناهی داره آخه!
خواستن توانستن است به شرطی که خواستن واقعا خواستن باشد.
پیگیرش هستم هر چند ظاهرا تنهام اما صحبتهای دلگرم کننده دوستان و همکاران نیز انگیزه مضاعف بهم میدهد!!
فعلا دنبال قراردادهای نصب و راه اندازی دستگاهها هستم که معلوم نیست کجاست!
یا علی